رومه سکته کرده. چند روز در مغازه اش بسته بود. ذهن ام پیش داوری کرد که شاید دنبال گل زعفران است. امروز بازبود. پسرش بود. گفت: "پدرم سکته کرده. سکته ی ناقص. الان دنبال دوادرمان است." گفتم: "رومه کو؟" اخم کرد و گفت: "دیگر نمی آورم. نمی صرفد. پدرم توی سرما با موتور می رفت دنبال رومه برای هزاروپانصد تومان سود. هرچه به او می گفتم این کار را نکن فایده نداشت." پسر حالا سکان مغاه را به دست گرفته و رومه را تعطیل کرده. پسر، ذوق فرهنگی ندارد. پسر به دیده ی سود و زیان به رومه نگاه می کند. پسر نمی داند این رومه می نشیند روی میز عسلی دفتر؛ جلوی معلم ها تا بخوانند و برای خودشان و گاه کلاس شان توشه بردارند. بعد می رسد به دست دانش آموزان دبیرستانِ روستا که برای صفحه های ورزشی و جدول و نیازمندی ها سرودست می شکنند. باید به پسرک بگویم کنار ماست و روغن و سیگار و ناس و بیسکویت و نوشابه و پوشک، رومه را تعطیل نکند. رومه بار فرهنگی مغازه است. می خواهم به او بگویم به جای هزار و دویست، دو هزار می دهم شاید رومه بماند.

رومه ,سکته ,کرده ,سکته کرده منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مرجع کنکور ایران درخواست امداد خودرو دانلودستان medical device marketing اینجا همه چی هست بیا تو موزیک - Bia2Music عرفان عملی CNC آموزش